امیربهادرامیربهادر، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

روزگار من و بهادر

سلموني

امروز صبح وقتي از خواب پا شدي نگاهي به موهات كردم ديدم خيلي بد تو هم گره خوردن تصميم گرفتم ببرم موهاتو كوتاه كنم ولي بازم دو دل بودم اخه خيلي موي بلند به تو مياد خلاصه لباس هاتو پوشيدمو لوازم كوتاهي موهاتم گذاشتم تو كيفم گفتم حالا تا بيرون ميريم اگه دلم گذاشت ميبرمت سلموني  زديم بيرون همينطور كه در حال قدم زدن بوديم به مقابل در ارايشگاه رسيديم ديدم خلوته از فرصت استفاده كردم و پسري رو بردم سلمونييييييييييييييييييييي ولي اين دفعه موهاتو مدل دار كوتاه كردم اين بار كمتر از قبل گريه كردي داري كم كم مردي ميشي افرين بهادرم اينم يك پسر دسته گل ماماني راستي بهادر از اين خونه چادري كه براي تولدت گرفتيم خيلي خوشت مياد و با...
14 ارديبهشت 1392

تولد دو سالگی

امروز خورشید درخشان تر است اسمان ابی تر نسیم زندگی را به پرواز می کشد و پرنده اواز جدید می سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان ترین پسر میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی اسمان خواهم برد جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد تمامی گلها و سبزه ها در میهمانی ما خواهند بود ای مهربان ترین پسر روزهای زندگی هر روز گوارا باد تولدت مبارک دو سال است که گرمی وجودت بهترین لذت دنیا که همان مادر بودن است را به من داده برایت بهترین ها رو ارزومندم و جشن کوچکی برپا کردیم  برای یاداوری بهترین روز دنیا 5 اردیبهشت دومین سالگرد زمینی شدنت فرشته ام عکسها در...
7 ارديبهشت 1392
1